خیلی از رقابت ها از درون ما انسان ها شروع می شودو بدون اینکه در بیرون ما کسی بداند و یا حتی احساس کند، در درون خودمان با دیگران رقابت می کنیم. در نتیجه بخشی از کنش و واکنش های ما با دیگران حاصل این رقابت درونی است. این رقابت درونی  آن چنان انگیزه ای قوی می شود که کسی از بیرون ما نمی تواند آن را تحلیل و کشف نمایدو متحیر از این همه انگیزه می شود. نکته دردناک این رقابت در این است که انسان سال های عمر گران بهای خود صرف رقابت با کسی می کند و با فرض بر اینکه بر آن هم پیروز بشود، تازه می فهمد که رقابتی در بیرون نبوده است و این پیروزی هم برای انسان دستاوردی نداشته است. این پیروزی ها از آن جنس موفقیت هایی هستند که پس از رسیدن به آن انسان احساس رضایت و شادی نمی کند . در این حالت ما به جای توسعه و رشد استعدادهای خودمان، عمرمان را هدر داده ایم. 

پس بهتر است به انگیزه های خودمان بیشتر دقت کنیم و ببینیم که این انگیزه ها از کجا می آید و چرا در درون ما شکل می گیرند؟ 

شاید بد نباشد که هفته گذشته خود را مرور کنید و ببینید کارهایی را که انجام داده اید با چه انگیزه ای بوده است و این انگیزه ها از کجا آمده بودند؟