وبلاگ پیمان تسنیمی

آنچه دوست دارم برای دوستانم بگویم

۹ مطلب با موضوع «تجربه زندگی» ثبت شده است

critical thinking

Critical thinking has some parametric and manifestation as rational, holistic, webbed, original, suspend closure and …. If you want to learn critical thinking, learning those parametric of critical thinking is not enough, because when education occurs that you have a level of the concept of critical thinking. And this processes when is occurred that you transform those parametric in your living.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

رقابت درونی

خیلی از رقابت ها از درون ما انسان ها شروع می شودو بدون اینکه در بیرون ما کسی بداند و یا حتی احساس کند، در درون خودمان با دیگران رقابت می کنیم. در نتیجه بخشی از کنش و واکنش های ما با دیگران حاصل این رقابت درونی است. این رقابت درونی  آن چنان انگیزه ای قوی می شود که کسی از بیرون ما نمی تواند آن را تحلیل و کشف نمایدو متحیر از این همه انگیزه می شود. نکته دردناک این رقابت در این است که انسان سال های عمر گران بهای خود صرف رقابت با کسی می کند و با فرض بر اینکه بر آن هم پیروز بشود، تازه می فهمد که رقابتی در بیرون نبوده است و این پیروزی هم برای انسان دستاوردی نداشته است. این پیروزی ها از آن جنس موفقیت هایی هستند که پس از رسیدن به آن انسان احساس رضایت و شادی نمی کند . در این حالت ما به جای توسعه و رشد استعدادهای خودمان، عمرمان را هدر داده ایم. 

پس بهتر است به انگیزه های خودمان بیشتر دقت کنیم و ببینیم که این انگیزه ها از کجا می آید و چرا در درون ما شکل می گیرند؟ 

شاید بد نباشد که هفته گذشته خود را مرور کنید و ببینید کارهایی را که انجام داده اید با چه انگیزه ای بوده است و این انگیزه ها از کجا آمده بودند؟  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

سخترین زندان

سخترین زندان افکار میله شکلی هستند که به مانند درب زندان  آن قدر به هم نزدیک شده اند که اجازه نمی دهند تا تو برای لحظه ای هوای آزاد آزادی چه در روشنایی روز و چه در تاریکی شب، احساس کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

چرا اعتراض نمی کنیم؟


پیش نوشت: یکی از عادت های من این است اگر کسی خطایی انجام بدهد و حقی از من را ضایع کند، دنبال اعتراض کردن و گرفتن حقم نیستم. و این عادت بارها باعث ضربه خوردن و ناراحتی من شده است، به همین دلیل چند وقتی است در حال تقویت روحیه مبارزه گر بودن برای رسیدن به اهداف شخصی در زندگی ام هستم. در هفته گذشته دو تجربه در این زمینه داشته ام، که در اینجا به آن دو اشاره خواهم کرد و سپس به دلایلی که باعث می شود ما دنبال اعتراض کردن و انتقاد کردن نرویم خواهم پرداخت.

تجربه اول:   به طور معمول وقتی که فصل گرما می رسد، تعمیر و راه اندازی سیستم سرمایش در اولویت قرار می گیرد. من هم برای راه اندازی سیستم سرمایش منزل، به شرکت تهویه سپهر زنگ زدم تا برای تعمیر و راه اندازی ایرواشر (نام سیستم سرمایشی) اقدام کنند. طبق معمول این چند سال، شرکت اعلام کرد که متقاضی زیاد است و طی چند روز آینده مراجعه خواهند کرد. خوب چند روز بعد آمدند و سیستم توسط کارشناس شرکت بازدید شد و کارشناس شرکت گفت که پاور سیستم و موتور فن دوم دستگاه سوخته و نیاز به تعویض و راه اندازی دارد و برآورد کرد که هزینه ای در حدود 900 هزار تومان لازم باشد. و برای انجام این بازدید و اعلام نظر کارشناسی هم مبلغ 45 هزار تومان دریافت کرد. بعد از چند روز دوباره به شرکت زنگ زدم خواستم برای تعمیرات نهایی بیایند. بعد از حدود 10 روز از شرکت برای هماهنگی تعمیرات زنگ زدند و توقع داشتند که من قبل از آمدن آنها سیم کشی را تعویض کرده باشم. من  اصرار داشتم خودشان این کار را انجام بدهد ولی آن ها قبول نکردند. خوب فصل گرماست و این شرکت هم انحصاری. رفتم یک برق کار حرفه ای برای سیم کشی دستگاه آوردم. برق کار یک نگاهی به سیستم انداخت و با هزینه 90 هزار تومان (یک دهم هزینه اعلامی کارشناس) سیستم را راه اندازی کرد با همان پاور و همان موتو فن، الان سیستم داره بهتر از گذشته کار می کند. معمولا من این طور مواقع بی خیال اعتراض و یا شکایت می شدم ولی این بار با توجه به تصمیمی که گرفته بودم زنگ زدم به شرکت و در بخش صدای مشتری انتقاد و اعتراض خودم را مطرح کردم. چند ساعت بعد از شرکت با من تماس گرفتند و پیگری موضوع شدند و من هم برای آن ها موضوع را به طور کامل شرح دادم. حسی خوبی را بعد از این تلفن تجربه کردم و از اینکه حرفم را زده بودم خوشحال بودم

تجربه دوم: مربوط می شود به روزی که مهمانی داشتیم و من صبح زود رفتم میوه فروشی، میوه سفارش دادم و قرارشده میوه فروش میوه ها را ساعت 10 با پیک رایگان به منزل ببرد. میوه فروشی طبق قرار کار خود را انجام داده بود.نزدیک ظهر همسرم از منزل با تماس گرفت و از تعدادی از موز ها گلایه داشت، و آنها را مناسب برای مهمانی نمی دانست. من معمولا این طور مواقع زنگ نمی زدم به میوه فروشی تا اعتراض کنم، ولی این بار با توجه به قراری که با خودم گذاشته بودم این کار را کردم و میوه فروش هم قبول کرد و یک پیک فرستاد تا میوه ها بیارد و موز های سالم و مناسب را برگرداند. از اینکه این کار باعث جنگ اعصاب نشد و  سریع حل شد حس خوبی به من داد و احساس کردم که اعتراض کردن و انتقاد کردن هم کاری خوبیه .

در بررسی اینکه چرا اعتراض نمی کنم چند نکته مهم به نظرم می رسد که در اینجا به آن ها اشاره خواهم کرد:

1-    کمال طلبی

خیلی وقت ها، به دلیل کمال طلبی اعتراض نمی کنیم، به این معنی که انتظار داریم اعتراض شنیده شود، درک شود و ترتیب اثر داده شود و چون احتمال می دهیم در هر مرحله امکان دارد، به اعتراض ما بی توجهی شود از اعتراض منصرف می شویم. در اینجا یک تغییر دیدگاه لازم است. و آن اینکه تو به انجام اعتراض مامور هستی نه به نیجه آن، هر چند برای رسیدن به نتیجه هم باید تلاش کرد. و اگر اعتراض نکنی علاوه بر اینکه عزت نفس خود را پایین آورده ای، و حس و حال خودت را خراب کرده ای، وظیفه ات را نسبت به دیگران هم انجام نداده اید.

2-    ملاحظه کاری

خیلی از ما انسان ها از زمان کودکی آموزش دیده ایم که نباید کاری را انجام بدهیم تا دیگران نارحت بشوند. و این باعث می شود یک مقاومتی در درون ما ایجاد بشود در مقایل اعتراض کردن، چون  طبیعت اعتراض کردن، ناراحت کردن دیگران است. ولی این ناعدالتی است و ما باید برای بر قراری عدالت ، کسی که حقی را ضایع کرده، متناسب با فعل انجام شده ناراحت و ماخذه نماییم.

3-    ترس از تنش

این روز های در خیلی از جاها مطالبی نشر داده می شود، مبنی بر صلح و دوستی و آرامش و پر هیز از تنش و درگیری، که بسیار خوب هم می باشد. ولی این موضوع با اعتراض منافاتی ندارد، چون قرارنیست هر اعتراض  به تنش منجر بشود. یادمان باشد که ما با اعتراض کردن دوست دارم به آرامش برسیم نه اینکه این اعتراض منجر به تنش و درگیری بیشتر بشود. بهتر است از در مواقع اعتراض، به اینکه فقط اعتراض را مطرح کرده اید، راضی باشید.

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

خرده مهارت، آرامتر انجام دادن فعالیت ها

بعد از خواندن این پست، تصمیم گرفتم که برایش وقت بگذارم و مدت ها رفتارها و اعمالم را بررسی و کنترل نمایم تا بفهمم چه خرده مهارتی را  اگر انتخاب کنم می تواند در من تغییرات اساس و بنیادی ایجاد نماید.

به مدت یک هفته به بررسی اعمال و رفتارم پرداختم که به بعضی موارد آن اشاره می کنم

اولین مورد به نحوه نوشتن من بر می گردد  ، وقتی که قرارشد گزارشی برای شرکت تهیه کنم، سریع شروع به نوشتن گزارش کردم چون  دوست داشتم آن را زود به انجام برسونم، با آنکه من برای تهیه آن گزارش 3 روز مهلت داشتم و می توانستم در این سه روزه با  آرامش و حوصله بند بند گزارش را آماده کنم. ولی متاسفانه خیلی سریع و درمدت زمان 3 الی 4  ساعت گزارشم را آماده کردم و ارسال کردم و بیشتر مدت زمان آن دو روز باقی مانده از فرصتم را، به مطالعه موارد غیر ضروری پرداختم. با آنکه گزارشم مورد تایید مدیریت قرار گرفت ولی خودم از آن گزارش رضایت نداشتم.  

مورد بعدی به متمم خوانی من بر می گردد. معمولا صبح ها بعد از روشن کردن رایانه به سایت متمم سر می زنم و درس های آن را مطالعه می کنم. خیلی سریع درس های متمم را مطالعه می کنم  حتی در مطالعه متن ها جمله ها را تا پایان نمی خونم همین که احساس می کنم منظور نویسنده را فهمیده ام به جمله بعدی می روم ( من از همون دانش آموز هایی هستم که در دوران مدرسه اولین نفر برگه هایم را تحویل می دادم).

مورد سوم مربوط می شود به خواندن کتاب STEP to Understanding   برای یادگیری زبان انگلیسی. در مطالعه این کتاب نیز خیلی عجله دارم.  و خیلی سریع دوست دارم مطالعه کتاب را تمام کنم، و بروم درس بعدی، با آنکه  می دانم یادگیری زبان به واسطه درگیر بودن با زبان نتیجه می دهد. ولی باز در خواندن  این کتاب عجله می کنم.

من حتی در جلسات کاری و مذاکره ای هم خیلی سریع اصل موضوع را مطرح می کنم و حوصله بحث های حاشیه ای را ندارم و دوست دارم هم خیلی زود جواب مورد نظرم را از طرف مقابل بگیرم.

با توجه به مطالب بالا که تقریبا یک هفته ای ذهن من را با خودش درگیر کرده بود. به این نتیجه رسیدم خرده مهارتی که می تواند به من خیلی کمک کند،  خرده مهارت " آرامتر انجام دادن" می باشد.

من باید تلاش کنم تا  فعالیت هایم را آرامتر انجام بدهم و سعی کنم از فرآیند و مسیر لذت ببرم تا نتیجه مسیر، آن وقت هم زندگی با لذت تری خواهم داشت و هم اینکه  نتایج فعالیت هایم مطلوب تر خواهد شد. و به عنوان یک میکرو اکشن از همین کامنت شروع کردم. الان که دارم می نویسم، خیلی دارم با خودم کلنجار می روم که عجله نکن و با حوصله انجام بدهم.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

ترس، اضطراب و نگرانی از پدر شدن

وقتی که خبر دار شدم که قرار است پدر بشوم، اشک در چشمانم و بار بر شانه هایم چنان سنگینی می کرد که  کمتر از یک دقیقه درد را در شانه هایم احساس کردم. من در آن لحظه از پذیرش یک مسئولیت جدید و ناشناس به نام پدر شدن می ترسیدم و نگران آینده ابهام آلود او و خودم و خانواده ام بودم.

با آنکه می دانستم که تولد یک انسان از شگفتی های نظام هستی است و پر از پیام ها ی جدید و شادی آور است و می تواند باعث رشد فردی و خانوادگی ام بشود ولی باز با این حال ، برایم دغدغه آور ، نگران کننده و  غمبار هم بود. یادم هست که او روزها و شب ها بسیار تحت فشار بودم و رفتارهایم نیز کمی خشن و پرخاشگرانه بود.

به قول آقای جیمز هولیس در کتاب مرداب روح ، ما انسان ها هر روز باید میان افسردگی و اضطراب یکی را انتخاب کنیم.اضطراب از حرکت رو به سوی جلو و رسیدن به دنیای جدیدو ناشناخته و افسردگی که نتیجه ماندن و درجازدن در وضعیت موجود می باشد.

بسیاری از ما انسان ها دچار افسردگی و اندوه می شویم و از این حال خود شکوه و شکایت داریم در حالیکه متوجه نیستیم که این افسردگی نتیجه عدم قبولی اضطراب برای رسیدن به دنیای جدید است.

من در آن روزها، دیگر نمی توانستم در جا زدن را انتخاب کنم و بهتر بگویم  چون زمان به سرعت جلو می رفت و من دیگر وارد مسیر جدیدی شده بودنم و من باید اضطراب برای رسیدن به دنیای جدید، یعنی دنیای پدر شدن را انتخاب می کردم. من آن روز ها اضطراب نقش پدری را تجربه می کردم.

برای عبور از اضطراب ، نیاز به شهامت داریم. شهامت نتیجه عدم وجود ترس نیست، بلکه درک این موضوع است که برخی چیزها برایمان مهمتر از چیزی است که از آن می ترسیم. در حقیقت شهامت یعنی ما مهم تر از ترس هایمان هستیم.

امروز که دارم این مطلب را می نویسم پسرم بیش از یک سال سن دارد، و لحظات شیرینی را با او در این مدت تجربه کردم و دنیای جدید پدر شدن برایم دستاوردهای زیادی داشته، که در مجموع احساس می کنم، بهتر شده ام. و از خدا و پسرم به خاطر اضطراب آن روزها عذر خواهی می کنم. من نمی دانم که در آینده چه پیش خواهد آمد ولی از خدا می خواهم که به خانواده ام عمر طولانی با سلامتی کامل و قلبی پر از  ایمان به خدا اعطا نماید. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

معرفی کتاب زندگی برازنده من – قسمت دوم

معرفی کتاب زندگی برازنده من قسمت دوم

وقتی که داشتم کتاب زندگی برازنده من را در قسمت اول معرفی می کردم، فکر نمی کردم این کتاب به اندازه ای که امروز برای شما می نویسم، مفید و سازنده باشد. اگر احساس بی حوصلگی، خستگی، دلمردگی و یا بی انگیزه گی می کنید و یا از اینکه چندین بار برای خود برنامه ریزی کرده اید ولی موفق به انجام برنامه خود نشده اید ویا اینکه تحمل انتقاد های دیگران را ندارید ویا با آنکه در موقعیت شغلی خود آدم موفقی هستید و لی احساس رضایت یا احساس آرامش نمی کنید به شما پیشنهاد می کنم حتما این کتاب را با دقت مطالعه نمایید.

برای اینکه این کتاب بتواند بیشتر برای شما مفید و موثر واقع بشود موارد ذیل را پیشنهاد می نمایم:

1-    در ابتدا آزمون پی ام ای آی (PMAI) که در صفحه 19 کتاب آمده است را بر اساس دستورالعمل اعلامی کتاب و با دقت انجام دهید.

2-    بر اساس نتایج آزمون ام ای آی (PMAI) به مطالعه کهن الگوهای فعال و سرکوب شده خود در فصل دوم بپردازید

3-    سپس فصل پنجم کتاب را به دقت و با حوصله (قرار نیست خیلی زود کتاب را به پایان برسانید) مطالعه و تمرین های آن را حل نمایید.

4-    سپس فصل چهارم کتاب را مطالعه نمایید.

5-    سپس فصل ششم کتاب را مطالعه نمایید

دوست دارم برایتان بگویم که مطالعه کتاب به شما آگاهی از خودتان می دهد ولی اگر قصد تغییر و پیشرفت دارید بهتر است با این کتاب چند مدتی را زندگی کنید و سپس با اقدامات کوچک ولی همیشگی به زندگی خودتان نشاط هدیه فرمایید.

اگر در حین مطالعه کتاب برایتان سوالاتی مطرح گردید، خوشحال می شوم با اینجانب نیز در میان بگذارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

معرفی کتاب زندگی برازنده من - قسمت اول

چند روزی است که با کتاب زندگی برازنده من کاری از انتشارات بنیاد فرهنگی زندگی روزگارم را می گذرانم.


این کتاب سعی داره که به ما کمک کند خودمان را بهتر بشناسیم و با شناخت نقاط ضعف و قوت بتوانیم  برای آینده، مسیر موفقیت  را خوب  و درست ترسیم کنیم . این کتاب بر اساس  نظریه کهن الگو(Archetype)   آقای کارل گوستاو یونگ  روانشانس معروف قرن بیستم  بنا شده است،  ایشان به عمومی و تکراری بودن شخصیت ها و وقایع زندگی انسان ها اعتقاد داشت.


در این کتاب به شکل عمیقی با خود آشنا می شوید و  می توانید استعدادها و معانی مهم زندگیمان را دریابیم.

در فصل اول این کتاب آزمون پی ام ای آی   (PMAI)آمده است و انجام این آزمون می تواند به شما کمک کند تا کهن الگوی فعال خود را بشناسید. و سپس نویسندگان کتاب  در فصل دوم  به شرح کهن الگو  ها می پردازند.


 این کهن الگو ها عبارتند از:

1-    معصوم 2- یتیم 3-جنگجو 4- حامی 5- جستجو گر 6- عاشق 7- نابودگر 8- آفرینش گر 9-حاکم 10-جادوگر 11-فرزانه 12- دلقک

 

 با توجه به اینکه این کتاب از آن جنس می باشد که باید مدت ها با آن درگیر باشی تا بتوانی خوب آن را فهم و در زندگی اجرا کنی،  هنوز مطالعه این  کتاب را به اتمام نرسانده ام. لذا در پست های بعدی بیشتر درباره این کتاب خواهم نوشت. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی

مدیر پروژه - مهارت های لازم

مدیر پروژه برای اینکه بتواند در شغل خود به موفقیت برسد لازم است به مانند هر شغل دیگری، مهارت هایی را کسب نماید . در این پست به بعضی از مهمترین مهارت های که به نظرم می رسد اشاره خواهم کرد و  سپس در پست های بعدی به شرح هریک از مهارت ها خواهم پرداخت.

1-      مهارت ارتباط با ذینفعان و حامیان پروژه

2-      مهارت برنامه ریزی و کنترل پروژه

3-      مهارت مذاکره با پیمانکاران، مشاوران و ناظران

4-      مهارت ارتباط با پایین دستان

5-      مهارت گزارش نویسی و گزارش دادن

 

البته این لیست در آینده می تواند به کمک شما دوست عزیز کاملتر نیز بشود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پیمان تسنیمی